Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 32 (1365 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
daraufhin <adv.> U در آنجا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dort <adv.> U آنجا
Ich bin um achzehn Uhr dort. U ساعت شش بعد ظهر آنجا هستم.
Schalter {m} U گیشه [با شماره که به آنجا صدا زده می شود]
Er hatte nichts dagegen [einzuwenden] , dass ich dorthin ging. U برای او هیچ ایرادی نداشت که من به آنجا رفتم.
Dort beginnt die Autobahn. U شاهراه آنجا شروع می شود.
Ich bin in einer Minute da. U من همین الآن می آیم آنجا.
Bude {f} U جایی که دوستان [همکاران] اغلب آنجا همدیگر را ملاقات می کنند
Nimm deine dreckigen Pfoten da weg! U دست [پنجه] کثیفت را از آنجا بردار!
Es war ganz anders als an meiner bisherigen Schule. U آنجا خیلی با مدرسه قبلی من فرق داشت.
[Bis dahin] so weit, so gut. Dann allerdings ... U [تا آنجا یا تا آن نکته ] تا حالاهمه چیز روبه راه است. سپس هرچند که ...
bis zu U تا آنجایی که [تا آنجا که ] [ تا ]
so weit wie U تا آنجایی که [تا آنجا که ] [ تا ]
Wir sind fast da. U ما تقریبا به آنجا [به آن موضوع] رسیده ایم.
Es ist dort alles beim Alten. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
was mich betrifft U تا آنجا که به من مربوط می شود
was mich angeht U تا آنجا که به من مربوط می شود
von mir aus U تا آنجا که به من مربوط می شود
Seine Skulpturen fügen sich mit größter Selbstverständlichkeit in die Natur ein. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
alle Mögliche tun U تک و پوی زدن [به هر دری زدن] تا آنجا که امکان پذیر باشد
stecken U گذاردن [که در آنجا گیر بکند]
Dort herrschen schlechte Zustände. U وضعیت در آنجا بد است.
umkehren U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
zurückkehren U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
Jemanden [sich] aussperren [aus etwas] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
Da standen sie in all ihrer Pracht. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
Außer mir war niemand da. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
Man kommt nur zu Fuß dorthin. U به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
dazu kommen lassen U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
Kolonie {f} U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی از قوانین و حکومت کشورشان در آنجا پیروی کنند
Hotelzimmer sind dort ziemlich teuer. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
meinerseits <adv.> U تا آنجا که به من مربوط می شود
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
1das steckt ein Zettel
1كاش آنجا بودم
2ما قرار گذاشتیم که به آنجا برویم; wir haben beschlossen dort zu gehen (??)
2ما قرار گذاشتیم که به آنجا برویم; wir haben beschlossen dort zu gehen (??)
1hergehen
1übernahmeersuchen
0خرید بهترین یو پی اس 2018
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com